افسانه کیجابور
افسانه کیجابور یکی از قدیمی ترین و در عین حال مشهورترین افسانه های منطقه بندپی بابل است که منتسب به اتفاقیست که در منطقه ای به همین نام یعنی کیجابور رخ داده است.داستان به سالهای بسیار دور برمیگردد.زمانی که سلطانی به همراه ملازمان و همراهان خویش برای شکار یا گذر از این منطقه عبور میکرد در مسیر خود و درگذر رودخانه سجرو به دختر زیبارویی برخورد میکند و بلافاصله به همراهان خویش دستور میدهد که دخترک را به بارگاه وی ببرند.افسانه می گوید چون دخترک تا به انزمان پاک و مطهر بوده و عاری از هر گونه گناه ندایی از درون به وی الهام می شود کهکیجابور ".یعنی دختر فرار کن و خود را از گناه برهان.دخترک نیز راه کوه را در پیش میگیرد اما ملازمان سلطان نیز وی را رها نمیکنند و در پی وی روانه میشوند.تا این که دخترک به نقطه ای میرسد که دیگر توان رفتن ندارد. افسانه میگوید به فرمان خدای ارحم الراحمین کوه دهان باز می کند.و دخترک را می بلعد و دخترک از گناه محفوظ و مصون میشود.
در میان ساکنین نقل است در نقطه ای که کوه دخترک را بلعیده طرح صورت زنی روی سنگ ها نقش بسته است.